درباره وبلاگ


عمری چكش برداشتم و بر سر میخی كه روی سنگ بود كوبیدم. اكنون می فهمم كه هم چكش خودم بودم، هم میخ و هم سنگ. فرانتس كافكا
آخرین مطالب
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 25110
تعداد مطالب : 305
تعداد نظرات : 130
تعداد آنلاین : 1



لرزش راست كليك
chat - chat سفارش ساعت دیواری

دریافت كد ساعت

استخاره با قرآن
استخاره

گنجینه ی ادب پارسی




 

بیا
 
بیا قبل از آنکه
ترکه چوبی خشک شوند درختان.
بیا قبل از انکه تنم
که تنومند است و پرتوان
با طناب تاریک تنهایی نشده است حلقه آویز.
بیا قبل از آنکه
آسمان که مهربان است
نگیرد خشمش گریبانم را.
بیا تا بگویم
از داستان هایی که نگفته ام برای هیچ کس.
بیا بگویم برایت
از طوفانی خانمان سوز که در دل دارم.
از سیلی که هر دم کویر خشک گونه هایم را می شوید.
از غبار متعفنی که پر کرده فضای تنگ خانه ام را.
دو پنجره ام توان باز شدن ندارند.
بیا تا بازگردند پرستو های بهاری
همان هایی که رفتند با پر کشیدنت.
بیایی رنگین می بینم دنیا را دیگر.
بیایی خشک می شوند تمام صبر ها و عشق
جان تازه ای می گیرد.
رنجور و دل مرده گشته ،
گشته پیر در جوانی.
 
بهمن خسروجردی


پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

رو به رویم جاده.

انتهایش تاریک.

پشت سر تاریکی.

همسفر تنهایی.

کوله باری از بغض.

چمدان پر ز گله.

پینه از کینه ی سنگلاخ دارد کفشهایم.

                                     



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 18:44 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

دیرگاهی بود که دالان دل انگیز دلدادگی ها را

ترک گفته بودم.

می رفتم به درک !

 

چشمهایت را دیدم.

خجل می ساخت نگاههای نافذت عظمت کوه تنهایی ام را.

 

 

به ادامه ی مطلب توجه کنید...



ادامه مطلب ...


یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

گفتند غمگینی

چگونه باشم شاد ؟

چگونه کنمش بیرون از سرم ؟


در گل مانده است پایم.

شدند سیراب ،

سبزگان بهاری از چشمه ی اشکم .


ندارم خبری ازو

گذشته است هفته ای.

اینجا ابرها هم گریه می کنند.


همای شیراز بگفت :

وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

غم نمی خورم ، او خورده است مرا !


همچون عود می سوزد دلم ،

زیراکه ندیدم ماهم را ماهیست .


به خدا عشق ، در جمع

پیراهن دریدن نیست،

سر بر زمین کوفتن نیست،

بی آبرو و رسوا شدن نیست.

دلبرم

سوگند به خدا آنطور که فکر می کنی نیست.

خواهی فهمید روزی ، که عاشق واقعی کیست.


بسته است دستانم،

در گل است پاهایم،

وگرنه می کردم آنکه تو می خواهی.

بر نمی آید از دستم هیچ کاری

جز صبر ،

صبر می آزارد تو را

می دانم .

چه کنیم امّا ؟


کی و کجا کمان کمر شکن ابرویت را ببینم ،

کی و کجا روی فرشته سای تو را .


دوری ز من ،

از پهنای اشعه های خورشید نیز بیش .

امّا هر صبحگاه ،

برای تو پیامم را به باد می سپارم .

من از همین جا ، همین فاصله

می شنوم صدای قلبت را .


زمزمه ی سینه ی من ، نام توست .

چشمان من هر روز نگاه زیبای تو را انتظار می کشند .

دلم برایشان می سوزد .


شب هم با من سر سازش ندارد

وگرنه نمی دزدید خوابم را ،

در عوض خیالت تنهایم نگذاشته .

مرا می فهمد .

کلی حرفها زده ام با او .

با معرفت است ،

مثل خودت .

یقین دارم که

سر عهدی که بستیم همچو من هستی .


شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت

فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت (حافظ)


بهمن خسروجردی






شنبه 12 فروردين 1391برچسب:, :: 16:8 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

در کنار برکه ای

در کنار در دخمه ی تنگ و تاریک و هول انگیزم

پری رویی را که گویی در چشمانش روشنی آب موج می زد

و رنگ اندامش همچون پر قو مانستی و

گیسوان سیاهش ...



ادامه مطلب ...


سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 13:48 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

خوابی دیدم

دیشب .

دیشب که می آمد

انعکاس صدای پروین

از مشتری .

دیشب که غوطه می خورد ...



ادامه مطلب ...


دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 15:13 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

منحنی ساخت

راستای وجودم را

برق نگاهت .

چه کسی

پرپر ساخت



ادامه مطلب ...


یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 11:48 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

ندارم توان تحملش را

توان تحمل تنهایی که هم اتاقی من است.

داده قولی

 



ادامه مطلب ...


شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 18:56 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

قلبی دارد هرکس

که هر کس بخواهد آن را دهد به کسی

باید شده باشد آنکس تمام زندگی او .

مانند هر کس من هم

در درون



ادامه مطلب ...


شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 18:31 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد